سیاحت در ایران؛ داستان سفر

به گزارش یزد بلاگ، ایرانیان همیشه به مهمان نوازی و خوش رویی معروف هستند. بنت و پر، زوج میانسال و توریست نروژی که قبلا داستان سفرهایشان را خواندید، این بار از مهمان نوازی و صمیمیت ایرانی ها می گویند. با خبرنگاران همراه باشید تا داستان مجذوب کننده این بار بنت و پر را بخوانید.

سیاحت در ایران؛ داستان سفر

بنت و پِر (Bente and Per) زوج گردشگر اهل نروژ هستند که در شهر فردریکستاد زندگی می نمایند. این زوج به کشورهای مختلفی در قاره های آسیا، اروپا، اقیانوسیه و آفریقا سفر نموده اند و داستان سفرهایشان را در وب سایت خود منتشر می نمایند. هدف آن ها از این کار، انتقال لذت سفر به دیگران است. بنت و پر می خواهند با این کار، مردم را به سفرکردن تشویق نمایند. ساعت 22:15 روزهای زوج می توانید داستان سفر این زوج گردشگر را در خبرنگاران بخوانید. این بار بنت و پر از برخورد صمیمی ایرانیان می گویند.

مهمان نوازی و صمیمیت ایرانی ها

پسربچه ای که نزدیکم ایستاده بلند فریاد می زند دوستت دارم. دستانش را تکان می دهد و با اشتیاق به من لبخند می زند. به عنوان پیرمردی 60 ساله، شنیدن این جمله از پسربچه ای کم سن حقیقتا غافلگیرنماینده بود. امیدوارم در آن لحظه پاسخ مناسبی به ابراز احساسات او داده باشم، چون راهنمای تور ما که بانویی ایرانی بود، به شدت به من خندید.

دختران شاد مدرسه ای با کنجکاوی ما را نگاه می نمایند

در جهت اصفهان به شیراز توقف کوتاهی در شهری کوچک داشتیم تا اندکی استراحت کنیم. هوا نسبتا سرد بود و روی بخش هایی از زمین و قله کوه ها برف نشسته بود. چند قدم از اتوبوس آن طرف تر رفتم؛ دو پسر جوان که به نظرم اوایل دهه 20 زندگیشان را می گذراندند، پیش من آمدند و گپی کوتاه زدیم.

چنین اتفاق ها و برخوردهایی نشان می داد که ما در میان مردم محلی و بومی که در کوچه و خیابان های شهرهای مختلف ایران می دیدیم پذیرفته شده ایم. تقریبا می توانم بگویم همه افرادی که می دیدیم با جملاتی مانند به ایران خوش آمدید یا به شهر ما خوش آمدید از ما استقبال می کردند. بعد از خوشامدگویی، دوست داشتند بیشتر با ما صحبت نمایند و معمولا اولین سوال شان این بود: اهل کدام کشور هستید؟. زمانی که می گفتیم اهل نروژ هستیم مسرور می شدند و ابراز احساسات می کردند. برخی از آن ها که بهتر می توانستند انگلیسی صحبت نمایند، سوالات بیشتری از ما می پرسیدند که البته کمتر پیش می آمد.

دختری زیبا و خجالتی در ایران

به این ترتیب هر کجا که می رفتیم با لبخندها و کنجکاوی ایرانی ها روبرو می شدیم. وقتی از مقابل یکی از هزاران نانوایی که قدم به قدم در ایران وجود دارند، عبور می کردیم؛ نانواها لحظاتی از کارشان دست می کشیدند و به ما خوشامد می گفتند. البته سوالِ همیشگیِ اهل کجا هستید؟ هم تکرار می شد.

معمولا با اشتیاق می گفتند به ایران خوش آمدید و بعد ما را به خوردن نان های ترد و خوش طعم ایرانی دعوت می کردند؛ نان هایی که به محض بیرون آمدن از تنور طعمی عالی داشتند اما ساعتی بعد آن تازگی اولیه را از دست می دادند. شاید به همین علت است که در بسیاری از نانوایی های ایران، در ساعات مختلفی پخت نان انجام می شود.

به ندرت پیش می آمد ایرانیان درخواست عکاسی ما را رد نمایند.

زمانی که در خیابان های ایران قدم می زنید، جهانگرد های زیادی را خواهید دید. با این حال ایرانیان با همه جهانگرد ها با اشتیاق و علاقه زیادی برخورد می نمایند و همواره به شما لبخند می زنند. مردی با احترام با من احوالپرسی کرد. خانم های جوان و پیر که معمولا چادر می پوشند، صمیمانه با من برخورد می کردند اما در پاسخ احوالپرسی کوتاه من، خجالتی بودند. دختران نوجوانی که گروهی از پیاده روها عبور می کردند، به محض تماشا من سعی می کردند دوستان شان را نسبت به حضور من مطلع نمایند و با اشتیاق زیاد می خنتماشاد؛ خنده هایی که فقط از دختران نوجوان بر می آید. معمولا وقتی کمی از من فاصله می گرفتند احوالپرسی می کردند: حالتان چطور است؟ و زمانی که من به آن ها سلام می کردم و پاسخشان را می دادم، خیلی مسرور می شدند. خنده بچگانه آن ها تبدیل به قهقهه ای از سر شادی می شد و معمولا شجاع ترین آن ها سوالات معمول را آغاز می کرد.

پسرهای کنجکاو در کرمان

تا به حال در هیچ کجای جهان، مانند ایران مورد توجه دختران و زنان جوان نبوده ام. شاید مرا به چشم موجودی کاملا عجیب و نو می بینند. با این که لباس جین در ایران نیز رایج است، اما شاید تماشا مرد میانسالی که موی دم اسبی بر سرش و پوشاک متفاوتی بر تن دارد، کمی عجیب به نظر برسد. البته با وجود عینک زرد رنگ روی چشمانم و ظاهر اروپایی ام، در همان نگاه اول نیز شبیه به خارجی ها جلوه می کنم. من عکاسی هستم که همواره دنبال سوژه مناسب می شود. گاهی ممکن است از مردان بزرگسال، پسران جوان و خنده های بچه مدرسه ای ها عکس بگیرم. ما برای ایرانی ها به مثابه انسان هایی عجیب بودیم و تاریخ باستانی و فرهنگ ایران نیز برای ما جاذبه گردشگری بود. سفر به ایران که مردمش به مهمان نوازی و صمیمیت معروف هستند، تجربه بسیار شیرین و لذت بخشی بود.

از نظر بنت و پر ایرانیان در جهان به مهمان نوازی و خوش قلب بودنشان مشهور هستند. نظر شما در خصوص این داستان سفر چیست؟

منبع: کجارو / travelwithallsenses.com
انتشار: 4 اسفند 1400 بروزرسانی: 4 اسفند 1400 گردآورنده: yazdblog.ir شناسه مطلب: 4712

به "سیاحت در ایران؛ داستان سفر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سیاحت در ایران؛ داستان سفر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید