تفال به حافظ 28 خرداد ماه 1401
به گزارش یزد بلاگ، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق، چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز
که غوغا می نماید در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم
توضیح لغت: الا: به فتح اول از اصوات است برای تنبیه به معنی هان /رحلت: به کسر اول و سکون دوم کوچ کردن با ارتحال /حورالعین: زمان سیه چشم فراخ چشم بهشتی
تفسیر عرفانی:
با مژه های سیاهت، رخنه های زیادی در دینم پدید آوردی، حال بیا تا از چشمانت هزاران درد را دور کنم. مقصود او از این شعر این است که عاشقان در گاه دوست، به برکت عشق جهان و عقبی خود را فدای دوست می سازندو پیوسته در آتش فراق او در تب و تابند؛ چراکه عشق به او را اساس وجودشان قلمداد می نمایند. در ادامه نیز باید گفت برای عاشق، هر آنچه که از دوست رسد نیکوست، چراکه اختیار همه چیز با اوست.
تعبیر غزل:
برای رسیدن به هر هدفی در زندگی، احتیاج به سعی و کوشش است و توکل به خداوند که اگر این دو مقوله را سرلوحه کارهایمان قرار دهیم، به هر هدفی که داشته باشیم، می رسیم. انشاالله.
منبع: فرارو